شهید نوشت

می نویسم برای تو ای شهید...

شهید نوشت

می نویسم برای تو ای شهید...

شهید نوشت

پرواز کردن ربطی به بال ندارد
دل می خواهد
دلی به وسعت آسمان
دل را باید آسمانی کرد …

پیوندها

یا حسین(ع)....

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۴۲ ب.ظ

                                                                  دریافت

شهید نوشت: 15 روز بود که بیهوش افتاده بود روی تخت.

گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونید.

 با پدرش رفتیم بیمارستان. انگار داشت اشاره می کرد. تشنه بود.

 آب که به لبش رسید حالش عوض شد. شاید یاد تشنگی امام حسین  علیه السلام  افتاده بود.

شروع کرد به "یا حسین " علیه السلام  گفتن.

 بعد از 15 روز بیهوشی این اولین کلمه ای بود که به زبون آورد. هنوز داشت یا حسین  علیه السلام  می گفت که شهید شد...

راوی: مادر شهید حسین علی پور اسحاق

دل نوشت: دوای غمتان غیر غبار حرم کرب و بلا نیست، نگردید...اربابم برایت بمیرم...روزی ام کن دوباره در هوای حرمت نفس بکشم...

(عکس: اسفند92-فکه)

  • خادم الشهید

نظرات  (۷)

یاحسین...
  • سَـ ـداد
  • چرا به روز نمیشین شمااااااااااااا !!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    سلام

    ؟؟؟؟؟

    منتظرپاسخ شما هستیم...

    یا علی
  • ღ یـــاس ღ
  • در سلام بر تو

    دست را بر سینه می گذاریم

    تا قلب از جایش کنده نشود!!!

    علی لاری زاده

    یا حضرت روزهای غروب جمعه :
    دلم از هزار راه ِ رفته، بی تو باز گشته است…
    ایوب هم اگر بود، چشم می بست از انتظار آمدنت …

  • رنگ خدایے . . .
  • فروش استثنایی دیش ماهواره . . . 

    فروش فوق العاده و استثنایی دیش ماھواره

    با قیمت ھاے کاملًا متفاوت و ارزان

    ک بر دوش سوی علقمه رفت، تا که شق‌القمر نشان بدهد 

    تا که چشمش هزار معجزه را، بین خوف و خطر نشان بدهد

    شیهه در شیهه اسب وگرد وسوار،آسمان مکث کرده تا چه کند؟

    خیمه در خیمه گریه می شنود ، آب را شعله ور نشان بدهد؟!

    مشک لب‌تشنه گرم زمزمه شد، گریه‌های رقیه در گوشش

    تا که یک دشت لاله‌عباسی، غرق خون جگر نشان بدهد

    قبضه ی ذوالفقار در مشتش، خشم دریاست در سر انگشتش

    کربلا قلعه قلعه خیبر شد، رفت مثل پدر نشان بدهد

    با خودش فکر می‌کند که فرات، عطش باغ را نمی‌فهمد

    می‌رود معنی شکفتن را، فوق درک بشر نشان بدهد

    همه ی خشم خونفشان علی، در صدایش وزیده، می‌خواهد

    خطبة شقشیقه‌ای دیگر،‌ با رجز‌ها مگر نشان بدهد

    ساعتی بعد آفتاب گرفت، لحظة بعثتی شگفت آمد

    سوره‌ای قطعه قطعه در دستش، رفت شق‌القمر نشان بدهد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی